چشم عسلی
? نویسنده: ...
می خوام برم که تا ابد بمونم سخته برای هر دومون می دونم
فکر نکنی دوری و اینجا نیستی قلب من اونجاست ،تو تنها نیستی
خودم می رم عکسم ولی تو قابه می شنوه حرفو ملی بی جوابه
رفتنه من شاید یه امتحانه واسه شناخته تو تو این زمونه
غصه نخور زندگی رنگارنگه یه وقتایی دور شدن هم قشنگه
مراقب گلدون اطلسی باش یه وقتا هم منتظره کسی باش
کسی که چشماش یه کمی روشنه
شاید قدری هم شبیه منه !
******** *******
چرا خورشید می تابه؟ چرا می چرخه زمین ؟
عشق من بگو چرا؟ تو فقط بگو همین
"اگه عشق من تو نیستی!!"
اگه عشق من تو نیستی : چرا می لزره تنم ؟
چرا از نبودنت خیلی ساده میشکنم
اگه عشق من تو نیستی: چرا میمیرم برات من؟
چرا زنده میشم واسه دیدنه چشات
اگه عشق من تو نیستی چرا طاقت می یارم؟
چرا من نمی تونم دست از سر تو بر دارم ؟!!
اگه عشق من تو نیستی چرا این قدر سر پام
چرا هر جا که می ری من به دنبالت می یام
اگه عشق من تو نیستی چرا پر پر نمی شم؟
چرا هر چی می مونم دوری تو از بر نمی شم
اگه عشق من تو نیستی چرا قلبم می زنه چرا وقتی نباشی قلب ترانه می شکنه ؟!
***** *******
گریه نمیکنم نرو !
آه نمیکشم بشین
حرف نمیزنم بمون
بغض نمیکنم ببین!!
? نویسنده: ...
گفتی:عشق فراموش شدنی نیست و نشانم دادی سفره های گشوده خوشبختی را..،می شود نفرینم کنی ؟ آری نفرینم کن. اگر برآنی که وارهانیم از زندان زندگی.،پیش تر از آنکه به این زندگی اجباری خویش خو کنم.!!
به مرگی عاشقانه نفرینم کن که این دعای آمرزش است در بستر گاه روزگار،مرگی که زندگی را عشق را و مرا معنایی دوباره بخشد .
آغوشت کتمان تمام تاریکی هاست ! تمام تحکم ها، آغوشت پناه اندیشه من است مرا به تماشا بنشین ! برایم بنویس که من محتاج کلام توام چگونه گویمت دوستت دارم !؟ وقتی که این آیه های قدسی ورد زبان آدمیانی ست که با قلبی میان دو پا و دشنه ای در کف کنج دنج کوچه ها را می کاوند ؟!تنها یک نگاه ... تا ابدی شود میان ما دو تن و بشنویمش بی آنکه سخنی رانده باشیم.
همه را نوشتم تا تو - تنها تو - مرا ببینی ! ورنه این حرفها خودزنی نامتناهی تازیانه نیست، راست گفتی من در خود غرق شدم !!! می روم خودم را پیدا کنم می روم پیدا شوم، بس است دیوانه بودن و دیوانگی را نوشتن... کاش وقتی که یادم می افتاد تو دیگر نیستی ، مرده بودم و این نیز بگذرد!
? نویسنده: ...
اونی که میخواستم .....منو تنها گذاشت ، رفت
اونی که می خواستم دل ازم برید و ....بین گلا یه گل تازه چید و... به اونی که دلش می خواست رسید و........با غم و غصه منو آشنا کرد
اونی که میخواستم منو برد بهشت و ...اسم منو رو سر درش!! نوشت و ...بهونه کرد بازی سرنوشت و ...تو شهر رویاها منو رها کرد...!!
اونی که می خواستم منو برد ازیاد و...رفت پیشه اون کس که دلش می خوادو... زد زیر عشقش که یادش نیاد و ...مثه همه آدمها بی بها شد!
اونی که می خواستم
چرا تنهام گذاشت ! رفت
****
فدای سرت اگه من خیلی تنهام!!!!
فدای سرت اگه گریون چشمام!!!!
فدای سرت اگه دلمو شکستی!!!!
میگن عاشق یکی دیگه! هستی
رفتی نموندی بی وفا انگار دوسم نداشت و قلب منو شکستی و...
قصه نخور فدای سرت گفتی که چاره سفره
گفتی دعا بی اثره نگام هر روز به دره
قصه نخور فدای سرت
دلت دیگه از شیشه نیست!
چشات مثه همیشه نیست !!!! تو گل نمی ریزی به پام
دیگه نمی میری برام! آغوشت رو برای من انگار دیگه جا نداره
دوسم نداری! می دونم این دیگه اما !!نداره
دلت دیگه از شیشه نیست! چشات مثه همیشه نیست !!!!
شبای تاریک و سیاه ماه رو صدا نمیکنی
قفل سکوت رو دیگه با....
معجزه وا نمیکنی
رفتی نموندی بی وفا تنهایی سخته بخدا باز زیر قولت زدی ها!!!
قصه نخور فدای سرت!
گفتی نه اهل رفتنی نه اهل دل شکستنی
دلی نموندی بشکنی! قصه نخور فدای سرت!!!
? نویسنده: ...