سلام ....
اول از همه بايد بگم تموم اين آهنگ هايي رو كه نوشتي من خيلي دوست دارم و با تك تكشون هم خاطره دارم ... .
دوما خيلي خوشحال شدم كه بهم سر زدي و اميدوارم كه هميشه واست يه دوست خوب باقي بمونم :) ...
بازم بيا پيشم
پس چرا سكوت؟ چرا لب فرو بسته و ديدگان بر هم نهاده اند؟ مگر غير آن است كه عاشق در فراق معشوق يك دم آرام و قرار ندارد؟ و تا وصال معشوق را درك نكند يك لحظه چشم بر هم نخواهد گذاشت ؟ گفته اند كه عاشق در فراق معشوق هميشه و همواره در سوز و گداز و نجواست؟ سكوت ، واژهاي غريب و نامفهوم در نزد عاشق است.... پس چرا اين همه سكوت؟ آيا اين خفتگان گمگشته خود را يافته اند كه اين چنين آسوده خاطر سر بر بالين ، لب فرو بسته و ديده بر هم نهاده اند.؟ آيا . . ؟
تو زيباترين و خوشبوترين گل باغ زندگي من بودي که با شکفتنت زيبايي زندگي ام را صد چندان کردي؛ دوستت دارم.
وقتي آمدي گلهاي شقايق شکوفتند.
من هرگز سالروز قدوم مبارکت را به سنگفرش جاده عشق و دوستيمان را از ياد نخواهم برد.
ياد تو هميشه در ذهنم و عشق تو هميشه در قلبم جاريست؛ دوستت دارم.
خوشبختي و زيبايي و ...... زندگي من هنگاميه که به تو نگاه مي کردم.
اميدوارم هميشه سبز و شادکام باشي و سبد زندگيت مملو از شکوفه هاي عشق باشه.
در گوشه اي تنها پناه گرفته ام و در دنياي آرزو و افكارم غرق شده ام . و به ياد آن عشق سفر كرده مي افتم با ياد او آسمان دلم سخت طوفاني و ابري شد.بغضي جانكاه در گلو پديد آمد... اما كم كم و بي اختيار قطرات پاك و زلال اشك همچون بلور از چشمه سار چشم به حركت درآمده و بر گونه ها روان شد. از خود پرسيدم اين همه سكوت براي چيست؟
گويند لحظه ايست روئيدن عشق آن لحظه هزاران بار تقديم تو باد.
زيباترين و تنها بهانه زندگي ام.
من اگر معناي عشق را درک مي کردم به برکت وجود تو بود.
زيبايي زندگي را در کنار تو احساس مي کردم ؛ بدان بدون وجود عشق هيچ چيز زيبا نيست.
من زيباترين واژه ها را در تو ديدم و اسم تو براي من زيباترين واژه بود.
از هر نگاه عاشقانه و مهربانت اميد به زندگي مي يافتم .
زيبايي تو به زيبايي آسمان ؛ مهرباني تو به وسعت دريا بود
خدايا تو را نداشتيم چيکار بايد مي کرديم
خدايا ، تو اين زمونه همه به فکر خويشتن
ديگر قلب ها را نمي توان شناخت.
محبتها ، عشقها ، همه و همه خريدني شدند.....
اي کاش :
در آن دوران که عشق ها واقعي ، محبتها وفادار بودند ،
به دنيا آمده بودم